فهرست مطالب

نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)
سال پنجم شماره 2 (پیاپی 16، تابستان 1380)

  • تاریخ انتشار: 1380/05/11
  • تعداد عناوین: 18
|
  • محمدعلی ایزدبخش، سید سعید اسلامیان، سید فرهاد موسوی صفحات 1-13

    سیل از جمله پدیده هایی است که همواره مورد توجه پژوهشگران هیدرولوژی قرار دارد. در این بررسی، مدل برآورد یکی از شاخص های مهم بیان کننده سیلاب، یعنی حداکثر دبی میانگین روزانه در چند حوزه آبریز غرب ایران تعیین گردید. زیرحوزه های مورد بررسی عبارتند از گاماسیاب، قره سو، سیمره، کشکان (حوزه آبریز کرخه)، سزار (حوزه آبریز دز) و آبشینه (حوزه آبریز قره چای). پس از تهیه آمار دبی های میانگین روزانه ایستگاه های هیدرومتری، از سال های آماری موجود 30 سال دوره مشترک آماری انتخاب شد، و با کمک نرم افزارهای HYFA و TR تحلیل فراوانی روی داده های سیلاب انجام گرفت، و بهترین توزیع آماری توسط آزمون های نیکویی برازش برگزیده شد. سپس دبی یا دوره های بازگشت 2، 5، 10، 25، 50، 100، 500 و 1000 ساله برآورد گردید. مدل سازی توسط تحلیل منطقه ای و به کمک روش رگرسیون چندگانه میان دبی و ویژگی های فیزیوگرافیک حوزه ها انجام شد. معیار اصلی گزینش مدل، ضریب تبیین اصلاح شده بود، و سطح معنی دار بودن، خطای استاندارد و نمودارهای دبی مشاهده شده و محاسبه شده، درستی مدل را کنترل نمودند. بدین ترتیب، مدل هایی با شکل ها و پارامترهای گوناگون از میان مدل های توانی، نمایی، خطی و لگاریتمی انتخاب شد، ولی مدل توانی بیشتر از دیگر مدل ها برای منطقه به کار رفت. بر پایه نتایج این پژوهش، پارامترهای طول آبراهه اصلی، تراکم زه کشی، و زمان تمرکز بیشترین تاثیر را در تولید دبی داشتند. از تحلیل خطا چنین برآمد که هر چه دوره بازگشت افزایش پیدا کند میزان خطای برآورد مدل ها نیز افزایش می یابد، به گونه ای که در دوره بازگشت 1000 ساله مقدار خطا به 2/32 درصد رسید.

    کلیدواژگان: سیل، حوزه های آبریز، حداکثر دبی میانگین روزانه، تحلیل فراوانی سیل، مدلسازی سیل، ویژگی های فیزیوگرافیک حوزه ها
  • جواد ترکمانی صفحات 15-26

    هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر بیمه فراورده های کشاورزی بر کارایی فنی و ریسک گریزی کشاورزان بود. داده های مورد نیاز از پرسش نامه های موسسه پژوهش های برنامه ریزی و اقتصاد کشاورزی برگرفته شد. کارایی فنی و روحیه کشاورزان در برخورد با مخاطرات، در شرایط بهره مندی و عدم بهره مندی از بیمه، برای گروه های «بیمه شده» و «بیمه نشده» مناطق مورد بررسی، به ترتیب، با برخورداری از تابع تولید مرزی تصادفی و روش معادل قطعی محتمل برابر محاسبه شد.
    نتایج این پژوهش نشان داد که تاثیر بیمه بر کارایی فنی کشاورزان سه منطقه از مناطق آب و هوایی مورد بررسی مثبت، و از نظر آماری معنی دار است. برآورد درجه ریسک گریزی کشاورزان نمونه گویای این بود که به طور کلی، بیمه بر نحوه نگرش کشاورزان به مخاطره تاثیر گذاشته و موجب کاهش آن شده است. با این حال، این تاثیر از نظر آماری تنها در دو منطقه آب و هوایی معنی دار است.

    کلیدواژگان: بیمه فراورده های کشاورزی، کارایی فنی، ریسک گریزی، ریسک
  • رضا فتوحی قزوینی، یوسف حمیداوغلی، یونس ابراهیمی صفحات 27-37

    برای تهیه گیاهان عاری از بیماری ویروسی تریستزا، از ارقام نارنگی ساتسوما (ایشی کاوا، سوجی یاما و میوگاوا)، تخمک های نابارور از گیاهان مشکوک به بیماری، از باغ مهدشت ساری، روی چهار محیط غذایی مختلف کشت شد. جنین زایی از بافت نوسلوس تخمک ها از دو رقم ایشی کاوا و سوجی یاما، روی محیط کشت MS به ترتیب برابر 31% و 25%، و روی محیط کشت MT از رقم ایشی کاوا 5/40 % بود. تخمک های بارور نشده رقم میوگاوا روی محیط های کشت به کار رفته جنین زایی نداشتند. نمو جنین های نوسلار ایشی کاوا و سوجی یاما روی محیط کشت ME+GA3+MT به ترتیب 83% و 95% بود. در محیط کشت ME+ADE+GA3+MT، تمایز جنین ها، تولید برگ و تشکیل گیاهچه دیده شد. رشد گیاهچه ها از مرحله دو برگی، در شدت نور 1500 لوکس دو برابر رشد آن در شدت 800 لوکس بود. با آزمون پیوند جوانه های ارقام سوجی یاما و ایشی کاوا روی نهال های حساس و عاری از ویروس کی لایم، علایمی دال بر آلودگی به بیماری تریستزا در گیاهان پیوندی مشاهده نگردید.

    کلیدواژگان: بیماری تریستزا، نارنگی ساتسوما، تخمک های نابارور، جنین زایی، نوسلار
  • مجید افیونی، محمدرضا مصدقی صفحات 39-53

    اثر روش های خاک ورزی مرسوم (CT) و بدون خاک ورزی (NT) بر ویژگی های فیزیکی خاک و حرکت برومید، در دو مزرعه در ایالت کارولینای شمالی (مزرعه اول با خاک لوم شنی تیپیک پیل یودالتز؛ مزرعه دوم با خاک لوم رسی شنی تیپیک کانهاپل یودالتز) بررسی گردید. گیاه کاشته شده، سویا (واریته آسگرو 6297) بود. در سه موقعیت مکانی شامل ردیف گیاه (R)، ردیف رفت و آمد (T) و ردیف بدون رفت و آمد (N)، جرم مخصوص ظاهری (BD)، تخلخل کل (TP)، تخلخل درشت (MP) و هدایت هیدرولیکی اشباع (KS) خاک قبل از کاشت گیاه اندازه گیری شد. برای بررسی آب شویی املاح، از برومید پتاسیم (KBr) استفاده گردید. به وسیله دستگاه باران ساز، باران مصنوعی با شدت 27/1 و 08/5 سانتی متر در ساعت به مدت نیم ساعت روی کرت های (1m2) تیمار شده با KBr باریده شد. برای تعیین میزان آب شویی Br در خاک، دو روز پس از اولین و دومین باران مصنوعی با فاصله زمانی یک هفته، و در پایان فصل نمونه های خاک از اعماق مختلف گرفته شد.
    روش خاک ورزی و موقعیت مکانی در هر دو مزرعه، بر ویژگی های فیزیکی خاک تاثیر معنی داری گذاشت. BD در روش NT بیش از روش CT، و در دریف T بیشتر از ردیف R و N بود. در هر دو مزرعه، TP در روش NT کمتر از روش CT بود. افزایش معنی دار MP در روش NT نسبت به روش CT در مزرعه اول، بیانگر اثر مفید روش NT در بهبود ساختمان خاک های سبک است، ولی در مزرعه دوم (خاک سنگین) روند برعکس بود. هر چند روند تغییرات KS مانند MP بود، ولی به دلیل ضریب تغییرات زیاد KS، میان دو روش خاک ورزی در مورد این ویژگی فیزیکی، اختلاف آماری مشاهده نشد. بیشترین اثر تیمارها بر حرکت برومید، در عمق 0-25 سانتی متر دیده شد. در هر دو مزرعه، در اولین و دومین نمونه برداری، غلظت برومید در عمق های بالایی خاک، در روش CT بیشتر از NT بود، که بیانگر جابه جایی بیشتر Br در روش NT به اعماق پایین خاک می باشد. شدت بارندگی اثر معنی داری بر جا به جایی Br در خاک داشت، و در بارندگی با شدت 08/5 سانتی متر در ساعت، نسبت به 27/1 سانتی متر در ساعت، مقادیر بیشتری Br به عمق خاک انتقال یافت. در پایان فصل رشد، تفاوت معنی دار در جابه جایی Br بین دو روش وجود نداشت، ولی کاهش Br در تمام عمق ها نسبت به گذشته، گویای انتقال Br به عمق های پایین تر خاک (120cm) است. در مزرعه اول، به علت بافت سبک و هدایت هیدرولیکی بیشتر خاک، Br به عمق های پایین تر خاک انتقال یافت.

    کلیدواژگان: خاک ورزی، بدون خاک ورزی، هدایت هیدرولیکی، جرم مخصوص ظاهری، تخلخل، حرکت برومید، شدت بارندگی
  • عبدالرحمن برزگر، احمد کوچک زاده صفحات 55-64

    کاربرد کودهای شیمیایی، بقایای گیاهی و لجن فاضلاب از جمله مواردی است که باعث تجمع کادمیم در خاک و گیاه می گردد. در استان خوزستان و در اراضی زیر کشت نیشکر، میانگین کود مصرفی شامل 400 کیلوگرم دی آمونیوم فسفات و همین میزان اوره می باشد. از چهار کشت و صنعت هفت تپه، کارون، شعیبیه و غزالی، با سابقه کشت 36، 20، 2 و 1 سال، تعداد 101 نمونه خاک از عمق صفر تا 30 سانتی متری برداشت گردید. نمونه های خاک از این ایستگاه ها، به تفکیک از کف جوی، روی پشته و خاک های کشت نشده و مجاور، به فاصله تقریبی 100 متر برداشت، و غلظت کادمیم، کلر، قابلیت هدایت الکتریکی، درصد رس و مواد آلی اندازه گیری گردید. نتایج به دست آمده نشان می دهد که با افزایش کلر، درصد رس و ماده آلی، میزان تجمع کادمیم در خاک افزایش می یابد. میزان این عنصر در جوی حداقل، و در کنترل (کشت نشده) حداکثر می باشد. هم چنین، نتایج نشان داد که غلظت این عنصر در خاک هفت تپه 02/0 میلی گرم در کیلوگرم و در کارون 03/0 میلی گرم در کیلوگرم کاهش داشته است.

    کلیدواژگان: رس، ماده آلی، قابلیت هدایت الکتریکی، کودهای فسفره
  • رحیم هنرنژاد، مرداویج شعاعی دیلمی، محرم مصباح صفحات 65-74

    به منظور تجزیه و تحلیل ژنتیکی پایداری واریته های توتون به بیماری سفیدک دروغی و برآورد ترکیب پذیری ارقام، چهار واریته توتون بل 61-10، برجراک سی، سامسون و ترامف پایدار و حساس به بیماری سفیدک دروغی، دریافتی از سازمان بین المللی تحقیقات توتون (کورستا)، در سال 1376 به صورت طرح دی آلل یک طرفه تلاقی، و در سال 1377 والدین و نتایج آنها کشت و مورد بررسی قرار گرفتند. هم چنین، به منظور بررسی اثر ژن های کنترل کننده صفت پایداری و حساسیت، و گرفتن بذور نسل E2، BC1 و BC2، نسل F1 حاصل از تلاقی چهار واریته توتون خودگشن، و با والدین مربوطه تلاقی برگشتی داده شدند. در سال 1378، کلیه ژنوتیپ ها به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار کشت، و میزان پایداری و حساسیت ژنوتیپ ها در مقابل بیماری سفیدک دروغی با روش استاندارد کورستا اندازه گیری، و نتایج مربوط به والدین، نسل های F1 و F2 به صورت یک دی آلل 4×4 تجزیه و تحلیل گردید.نتایج تجزیه واریانس تفاوت معنی داری را بین ژنوتیپ ها از نظر پایداری به پرونسپورا نشان داد، و تجزیه میانگین نسل ها گویای پیروی خانواده های برجراک سی × بل 61-10 و ترامف × بل 61-10 از مدل ساده افزایش - غالبیت بود. در حالی که در سایر خانواده ها آثار متقابل غیر آللی (اپیستاتیک) پدیدار گشت، و با مدل شش پارامتری متر و جینکز برای وجود آثار متقابل دوژنی برازش نشان دادند. بدین ترتیب، با توجه به وراثت پذیری خصوصی برآورد شده (34% تا 85%)، امکان گزینش موفقیت آمیز لاین های پایدار در برابر پرونسپورا در نسل های در حال تفکیک، برای برخی از تلاقی ها وجود دارد. به سبب ترکیب پذیری عمومی معنی دار والدین برای صفت پایداری نسبت به پرونسپورا، نقش آثار افزایشی ژن ها در زمینه پایداری در برابر عامل بیماری سفیدک دروغی چشم گیر بود. در مجموع، وراثت پذیری خصوصی برای ژنوتیپ های مورد بررسی به میزان 72% تا 75% برای این صفت برآورد شد.

    کلیدواژگان: پرونسپورا تاباسینا، سفیدک دروغی، توتون، اثر ژن ها، میانگین نسلها
  • رضا امیری، عبدالمجید رضایی صفحات 75-90

    به منظور بررسی ارتباط میان مقدار رسوب با کیفیت SDS و کیفیت نانوایی گندم، زیرواحدهای گلوتنین ژنوتیپ های مختلف (ارقام ایرانی و خارجی) به وسیله کروماتوگرافی مایع با کارایی زیاد و فاز معکوس تجزیه گردیدند. ارتفاع رسوب هر ژنوتیپ به عنوان معیار غیرمستقیم ارزیابی ارزش نانوایی در نظر گرفته شد. ضرایب هم بستگی بیانگر ارتباط بیشتر نقاط فراز گلوتنین با وزن مولکولی کم و مقدار رسوب بودند.تجزیه مولفه های اصلی وجود ارتباط میان برخی از زیرواحدها و مقدار رسوب را تایید نمود. با استفاده از رگرسیون مرحله ای، دو زیرواحد با وزن مولکولی کم و چهار زیرواحد با وزن مولکولی زیاد انتخاب گردید، که به ترتیب 2/70 و 7/18 درصد از تغییرات مقدار رسوب را توجیه نمودند. بر اساس نتایج رگرسیون مرحله ای، تابع تشخیصی تعیین شد که کارایی زیادی را در جداسازی درست ژنوتیپ های کاملا متفاوت (ارقام بومی و زراعی ایرانی) داشت، و نشان داد که ارتباط به دست آمده میان زیرواحدهای گلوتنین و مقدار رسوب به گونه چشم گیری ژنتیکی بوده و آثار زیرواحدهای با وزن مولکولی کم و زیاد بر مقدار رسوب افزایشی است. بنابراین، به نظر می رسد که می توان از این روش، و بر پایه اجزای بیشتری از زیرواحدهای پروتئین (نه تنها زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی زیاد)، کیفیت نان را در بسیاری از زمینه های ژنتیکی برآورد نمود.

    کلیدواژگان: تابع تشخیص، رگرسیون مرحله ای، مولفه های اصلی
  • محمدرضا خواجه پور، فرامرز سیدی صفحات 91-107

    برای ارزیابی تاثیرپذیری طول مراحل مختلف نمو سه رقم آفتاب گردان از تغییرات طول روز و دما در شرایط مزرعه ای، و مدل سازی سرعت نمو آنها در دوره های مختلف نمو، آزمایشی با بهره گیری از طرح کرت های یک بار خرد شده، در چارچوب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار، در مزرعه پژوهش کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، در سال 1375 انجام شد. تیمار اصلی شامل پنج تاریخ کاشت (7 و 22 اردیبهشت، 6 و 22 خرداد و 8 تیر) و تیمار فرعی شامل سه رقم آزاد گرده افشان آفتاب گردان به نام های رکورد، ونیمیک 8931 و آرماویرس بود.
    شمار روز از کاشت تا رویت طبق، و کاشت تا آغاز گرده افشانی، به گونه معنی داری با تاخیر در کاشت و در نتیجه افزایش دما در دوره های یاد شده کاهش یافت. شمار روز از کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک نیز با تاخیر در کاشت به گونه معنی داری کم شد. ولی تفسیر نتایج با بهره گیری از روند تغییرات دما و طول روز در این دوره امکان پذیر نگردید. شمار روز از رویت طبق تا آغاز گرده افشانی، در هماهنگی با ثبات نسبی دماهای حداکثر و میانگین شبانه روزی در دوره یاد شده، از تاریخ کاشت تاثیر نپذیرفت. شمار روز از آغاز گرده افشانی تا رسیدگی فیزیولوژیک، تنها در تاریخ کاشت آخر با دیگر تاریخ های کاشت تفاوت معنی دار داشت. این تفاوت به دوام اثر دماهای حداکثر بسیار زیاد و پایدار در دوران رویت طبق، تا آغاز گرده افشانی در تاریخ کاشت آخر ارتباط داده شد. رقم آرماویرس به گونه معنی داری از لحاظ شمار روز از کاشت تا رویت طبق و کاشت تا آغاز گرده افشانی، زودرس تر از ارقام رکورد و ونیمیک 8931 بود. در دوره های آغاز گرده افشانی تا رسیدگی فیزیولوژیک و کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک، تفاوت های میان هر سه رقم آشکارا نمایان گردید. آرماویرس زودرس ترین، و رکورد دیررس ترین رقم بود. بر پایه نتایج آزمایش، ارقام مورد بررسی از لحاظ واکنش به طول روز بی تفاوت می باشند. سرعت نمو رقم آرماویرس به گونه خطی، و ارقام رکورد و ونیمیک 8931 به گونه غیرخطی، به افزایش متغیرهای دمایی در دوره های کاشت تا رویت طبق و کاشت تا آغاز گرده افشانی واکنش نشان داد. شتاب نمو ونیمیک 8931 در اثر دماهای بسیار زیاد بیش از رکورد بود. سرعت نمو ارقام مورد آزمایش در دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک، به گونه معنی دار و خطی با افزایش طول روز کاهش یافت. پیوستگی میان سرعت نمو و طول روز را می توان به عنوان یک مدل کاربردی برای برآورد طول دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک این سه رقم آفتاب گردان به کار برد.

    کلیدواژگان: آفتاب گردان، تاریخ کاشت، مراحل نمو، مدلسازی، سرعت نمو، دما، طول روز
  • اشکبوس دهداری، عبدالمجید رضایی، مصطفی مبلی صفحات 109-124

    این پژوهش به منظور ارزیابی ویژگی های زراعی 19 توده بومی پیاز ایرانی و یک رقم خارجی، گروه بندی آنها و شناسایی عوامل پنهانی و غیرقابل اندازه گیری، در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، در سال 1377 اجرا شد.
    نتایج تجزیه واریانس گویای وجود تنوع بسیار زیاد میان ژنوتیپ ها، از نظر تمام ویژگی های مورفولوژیک و زراعی بود. بیشترین ضریب تنوع ژنتیکی به وزن خشک بوته و کمترین آن به شمار روز تا سبز شدن تعلق داشت. وزن تر بوته، عملکرد 30 بوته و عملکرد کل نیز دارای ضرایب تنوع ژنتیکی گسترده ای بود. قابلیت توارث عمومی صفات بسیار زیاد بود. ژنوتیپ ها بر پایه تجزیه خوشه ایو نمودار پراکنش ژنوتیپ ها برحسب دو متغیر متعارف اول، در چهار گروه با ویژگی های زراعی متفاوت قرار گرفتند. تجزیه متغیرهای متعارف بر پایه 9 صفت زراعی، سه متغیر را معرفی نمود که 9/99 درصد از تنوع کل بین داده ها را توجیه نمودند. تجزیه به مولفه های اصلی، چهار مولفه را مشخص کرد که 3/87 درصد از تنوع داده ها را تبیین کردند. تجزیه به عامل ها، سه عامل پنهانی را شناسایی کرد که 5/95 درصد تنوع کل را تبیین نمودند. عامل های اول و دوم به ترتیب مربوط به سازگاری و انتقال مواد فتوسنتزی بودند، و در عامل سوم ارتفاع، قطر و وزن غده به طور مثبت و حساسیت به فوزاریوم به شکل منفی بار بیشتری داشتند.

    کلیدواژگان: تجزیه خوشه ای، تجزیه عاملها، تجزیه متغیرهای متعارف، تجزیه مولفه های اصلی، تنوع ژنتیکی
  • همایون ظهیرالدینی، سید رضا میرایی آشتیانی، محمود شیوازاد، علی نیکخواه صفحات 125-135

    اثر سطوح مختلف انرژی جیره بر عملکرد جوجه های آمیخته گوشتی آرین و نیز بازدهی اقتصادی جیره ها در دو آزمایش مشابه بررسی گردید. آزمایش ها به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی، با پنج جیره و دو جنس انجام گرفت. جیره های غذایی به ترتیب محتوی 2800، 2900، 3000، 3100 و 3200 کیلوکالری انرژی قابل متابولیسم در کیلوگرم برای دوره آغازین (0-4 هفتگی) و 2900، 3000، 3100، 3200 و 3300 کیلوکالری انرژی قابل متابولیسم در کیلوگرم برای دوره رشد (4-7 هفتگی) بودند. نسبت انرژی قابل متابولیسم به مواد مغذی در تمام جیره ها ثابت نگهداشته شد. آزمایش اول در فصل تابستان و آزمایش دوم در فصل پاییز اجرا گردید.
    در هر دو آزمایش، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی با افزایش تراکم انرژی در جیره بهبود یافت (01/0>P)میزان مصرف خوراک فقط در تابستان تحت تاثیر نوع جیره واقع شد (01/0>P)، به طوری که جوجه های تغذیه شده با جیره های حاوی پایین ترین سطح انرژی، خوراک کمتری نسبت به سایر گروه های آزمایشی مصرف نمودند. هم چنین، نسبت چربی محوطه شکمی به وزن لاشه جوجه ها، فقط در آزمایش اول تحت تاثیر نوع جیره واقع شد، و در جیره حاوی پایین ترین سطح انرژی کمتر از سایر گروه ها بوده است (01/0>P). هزینه خوراک مصرف شده به ازای تولید هر کیلو مرغ زنده در هر دو نوبت آزمایش، به طور معکوس تحت تاثیر نوع جیره غذایی قرار گرفت (01/0>P)، به طوری که با کاهش تراکم انرژی جیره، بازده اقتصادی افزایش یافت. برتری جنس نر به لحاظ افزایش وزن، ضریب تبدیل غذایی، ذخیره کمتر چربی در محوطه شکمی و هزینه کمتر خوراک به ازای تولید یک کیلو وزن زنده در هر دو آزمایش معنی دار بوده است (01/.0>P).

    کلیدواژگان: جوجه گوشتی، غلظت انرژی جیره، افزایش وزن، خوراک مصرفی، بازده اقتصادی
  • احمد کریمی، عبدالحسین سمیع، جواد پوررضا صفحات 137-145

    در این آزمایش اثر سطوح مختلف صفر، 100 و 200 میلی گرم در کیلوگرم مس و صفر، 400 و 800 میلی گرم در کیلوگرم ویتامین C افزون بر نیاز غذایی، بر میزان کلسترول و دیگر اجزای سرم خون 360 قطعه جوجه گوشتی نژاد هیبرید، در یک طرح بلوک کامل تصادفی به صورت فاکتوریل 3×3 و در چهار تکرار 10 قطعه ای به مدت 56 روز مورد بررسی قرار گرفت. در سن 56 روزگی، از هر واحد آزمایشی یک نمونه از هر جنس بر پایه میانگین وزن گروه انتخاب، و در هنگام کشتار، نمونه های خون جمع آوری گردید. پس از جداسازی سرم از خون، اجزای چربی (کلسترول، تری گلیسرید و HDL)، مس و ویتامین C سرم اندازه گیری شد.
    نتایج نشان داد که غلظت مس، ویتامین C، کلتسرول، LDL و HDL سرم خون به گونه معنی داری (05/0>P) تحت تاثیر مصرف ویتامین C و مس جیره قرار گرفت. این تاثیر باعث کاهش کلسترول و افزایش HDL گردید. LDL سرم به گونه معنی داری (05/0>P) با افزایش ویتامین C و مس کاهش یافت. مقادیر هماتوکریت و درصد تلفات در تیمارهای گوناگون از سطوح مختلف مکمل مس و ویتامین C تاثیر نپذیرفت، هر چند که میانگین تلفات در گروه هایی که مس و ویتامین C دریافت کرده بودند، کمتر از گروه شاهد بود.

    کلیدواژگان: مس، ویتامین C، کلسترول، سرم خون
  • محسن افشارمنش، جواد پوررضا، عبدالحسین سمیع صفحات 147-156

    این آزمایش به منظور بررسی اثر پنج سطح 06/3، 23/3، 4/3، 57/3 و 74/3 درصد کلسیم و سطح 2000، 2200 و 2400 واحد بین المللی ویتامین D3 در کیلوگرم جیره، بر صفات کیفی پوسته تخم مرغ به اجرا در آمد. آزمایش در یک طرح کاملا تصادفی، در چارچوب آزمایش فاکتوریل 3×5، که جمعا 15 تیمار آزمایشی را تشکیل دادند، صورت گرفت. تعداد 240 قطعه مرغ 26 هفته ای لگهورن سفید از سویه های لاین W36 به 60 واحد آزمایشی تقسیم شدند، به طوری که هر تیمار چهار تکرار داشت. مدت آزمایش 90 روز بود. در پایان آزمایش مرغ ها 38 هفته سن داشتند.نتایج نشان داد که افزایش کلسیم جیره سبب افزایش معنی داری (05/0>P) در مقاومت پوسته، ضخامت پوسته و درصد پوسته شد. در سطح 06/3 درصد کلسیم، کلسیم پوسته به طور معنی داری (05/0>P) افزایش یافت، اما کلسیم جیره اثر معنی داری بر درصد خاکستر پوسته نداشت. ویتامین D3 اثر معنی داری بر درصد خاکستر و کلسیم پوسته نداشت، اما مقاومت پوسته، ضخامت و درصد پوسته به طور معنی داری (05/0>P) با سطح 2400 واحد بین المللی در کیلوگرم جیره افزایش یافتند. مقدار کلسیم پلاسما به طور معنی داری (05/0>P) با افزایش ویتامین D3 افزایش نشان داد. اثر متقابل کلسیم و ویتامین D3 بر مقاومت پوسته، ضخامت پوسته، درصد پوسته و کلسیم پلاسما معنی دار بود (05/0>P) هم بستگی معیارهای کیفی پوسته و معیارهای خون نیز با کلسیم و ویتامین D3 جیره معنی دار بود (05/0>P).

    کلیدواژگان: کلسیم، ویتامین D3، کیفیت پوسته
  • سیما یاراحمدی، سید رضامیرایی آشتیانی، رحیم عبادی، غلامحسین طهماسبی صفحات 157-168

    برای تعیین هم بستگی فنوتیپی شماری از صفات ظاهری و تولیدی در توده زنبور عسل استان تهران، تعداد 130 کلنی از ده زنبورستان و چهار منطقه (دماوند، کرج و ساوجبلاغ، تهران و قم) به طور تصادفی انتخاب شد. صفات تولیدی شامل میزان عسل استخراجی (WH)، میزان جمع آوری گرده (WP) و میزان موم بافی (WW) در محل زنبورستان ها اندازه گیری شد. صفات ظاهری شامل طول بال جلو (FL)، عرض بال جلو (FB)، ایندکس کوبیتال (CI)، طول پای عقبی و قطعات آن (HL)، طول خرطوم (LP)، ضریب لاغری (SI)، طول (WL)، عرض (WT)، فاصله (WD)، ضریب غدد موم ساز (IW) و مساحت سبد گرده (CA) با استفاده از روش روتنر (1978) و روش های معمول دیگر، روی ده زنبور نمونه برداری شده از کلنی ها در آزمایشگاه اندازه گیری گردید. داده هایی که از اندازه گیری صفات ظاهری و تولیدی به دست آمد با انجام تجزیه واریانس، تعیین ضرایب هم بستگی فنوتیپی، رگرسیون گام به گام، تجزیه علیت و هم بستگی کانونی مورد بررسی قرار گرفت.
    ضرایب هم بستگی ساده نشان دهنده هم بستگی مثبت معنی دار (01/0≥P) میان FL با (FB (r=0/65)، WL (r=0/361)، WT (r=0/261)، HL (r=0/555 و (LP (r=0/257 و هم چنین WH با (WP (r=0/30 و WW با (WH (r=0/560 بود. FB با (WH (r=0/204 در سطح پنج درصد و CA با (WH (r=0/234 در سطح یک درصد هم بستگی مثبت معنی داری داشت. هم بستگی میان WH و (LP (r=0/17 نزدیک به سطح معنی دار مورد قبول بود (06/0 ≥P) و WH با (WP (r=0/30 و (WW (r=0/56 در سطح یک درصد هم بستگی مثبت و معنی دار نشان داد. نتایج روش تابعیت گام به گام و تجزیه علیت، هنگامی که صفات تولیدی به عنوان متغیرهای وابسته در برابر صفات ظاهری قرار گرفتند، نشان داد که این صفات سهم نسبتا کمی از تغییرات صفات وابسته را توجیه می کنند و به رغم هم بستگی های معنی دار موجود میان برخی از صفات ظاهری و تولیدی، اندازه های گوناگون اعضای بدن زنبور نمی تواند به تنهایی به عنوان معیار مطمئن برای انتخاب کلنی ها، در تولید عسل، جمع آوری گرده و یا موم بافی بیشتر به شمار آید. بنابراین، به صفات ظاهری و هم بستگی های موجود باید به میزان نقشی که در صفات تولیدی دارند، بها داد.

    کلیدواژگان: هم بستگی فنوتیپی، صفات مورفولوژیک، صفات بیولوژیک، استان تهران
  • علی اصغر سراج صفحات 169-179

    بررسی های مزرعه ای روی نحوه زیان رسانی گونه (Sesamia cretica Led. (Lepidoptera: Noctuidae و تاثیر آن در میزان کاهش محصول، در دو کولتیوار عمده و فراوان نیشکر منطقه، یعنی CP 57-614 و NCo 310، طی سال های 78-1377 در جنوب خوزستان انجام شد.
    میانگین درصد گره و میان گره های آلوده (سوراخ شده توسط لارو آفت) در کولتیوار (7/30%) CP 57-614 بیشتر از کولتیوار (2/11%) Nco 310 بود. میزان شکر حاصل از هر تن نی در کولتیوار NCo 310 (کیلوگرم 132) بیشتر از کولتیوار CP 57-614 (کیلوگرم110) برآورد گردید. بر این پایه، در ازای هر 1% ساقه های سوراخ شده و پوسیده ناشی از زیان آفت، شکر حاصل حدود 11/0 تن در هکتار کاهش می یابد. تاثیر غیرمستقیم زیان آفت بر دیگر عناصر شیره خام نیشکر نیز بحث شده است.

    کلیدواژگان: کرم ساقه خوار نیشکر، شیره خام نیشکر، ارزیابی کاهش محصول
  • سید مهدی نصیری، محمد لغوی، جواد جعفری فر صفحات 181-193

    سالیانه مقدار زیادی گندم به عنوان اصلی ترین منبع غذایی و فراورده استراتژیک، در ایران در مراحل کاشت، داشت، برداشت، جابه جایی، نگهداری و نهایتا در مرحله تغییر و تبدیل و مصرف از بین می رود. بنابراین، لازم است با به کارگیری دانش کشاورزی و به زراعی، بهبود مدیریت و برنامه ریزی کاشت و داشت محصول و نیز اصلاح و بهینه سازی ساختمان ادوات و ماشین ها، افت مزرعه ای این محصول اساسی را کاهش داد. پژوهش حاضر در زمینه طراحی، ساخت و ارزیابی یک جایگزین جدید برای چرخ فلک مکانیکی کمباین غلات می باشد که چرخ فلک بادی نامیده شده است، و وظیفه آن مانند جرخ فلک مکانیکی، هدایت خوشه گندم به سمت تیغه های برش می باشد. به منظور ارزیابی این طرح جدید، آزمون های آزمایشگاهی و مزرعه ای صورت گرفت. در آزمون آزمایشگاهی، سرعت باد خروجی از دهانه یک پنکه انتخابی تا فاصله چهل سانتی متری از آن، با فواصل ده سانتی متری و در سرتاسر عرض دهانه پنکه اندازه گیری شد. نتایج آزمون به صورت نمودار توزیع جریان باد ارایه گردید. بر پایه این نتایج تعداد 13 پنکه برای کمباین با عرض برش 14 فوت (3/4 متر) مناسب تشخیص داده شد. نتایج آزمون های مزرعه ای عملکرد دو نوع چرخ فلک بادی و مکانیکی نشان می دهد که تلفات چرخ فلک بادی هنگام برداشت به سبب برخورد نداشتن مستقیم با خوشه و اعمال کمترین ضربه به محصول، کمتر از نوع مکانیکی است. با افزایش سرعت پنکه، تلفات محصول به صورت خطی افزایش می یابد. آزمون مزرعه ای در سرعت های دورانی 2247، 2503، 2860، 3218 و 3932 دور در دقیقه و امتداد خروجی باد (از دهانه پنکه) 10، 20 و 30 درجه نسبت به افق انجام پذیرفت. با توجه به تحلیل آماری طرح بلوک کاملا تصادفی توسط مقایسه توکی (پانزده تیمار و شش نمونه در هر تیمار)، در سطح 5% اختلاف معنی داری از نظر تلفات محصول در این زوایا، میان چرخ فلک بادی و مکانیکی وجود داشت. بر پایه نتایج به دست آمده، جهت وزش باد پنکه 20 درجه و سرعت دورانی آن در دامنه 2503 تا 2860 دور در دقیقه توصیه می شود.

    کلیدواژگان: کمباین، ماشین های برداشت، برداشت، ماشین ها، ماشین آلات، برداشت گیاهان زراعی، گندم، ماشین های کشاورزی
  • عباس همت، اورنگ تاکی صفحات 195-209

    هر گونه نیروی مکانیکی وارده به غده‌های سیب‌زمینی در حین برداشت می‌تواند موجب آسیب‌های مکانیکی به غده‌ها گردد. از بین بردن قسمت‌های هوایی بوته‌ها مدتی پیش از برداشت، در بهبود خواص ریولوژیک غده‌ها و کاهش آسیب‌های مکانیکی موثر است. به منظور بررسی اثر ماشین‌های سیب‌زمینی‌کن زنجیر نقاله‌ای و غربال لرزشی بر افت کمی (غده‌ها برداشت نشده، مدفون شده، بریده شده و له شده) و کیفی (آسیب‌های مکانیکی) غده‌های سیب‌زمینی و مطالعه تاثیر از بین بردن و نبردن قسمت‌های هوایی گیاه دو هفته قبل از برداشت بر کاهش آسیب‌های مکانیکی، آزمایش‌هایی در منطقه فریدن اصفهان انجام گرفت. دو تیمار از بین بردن یا نبردن قسمت‌های هوایی بوته سیب‌زمینی پیش از برداشت، با پنج ماشین سیب‌زمینی‌کن (به ترتیب با زنجیر نقاله بلند با تکان دهنده، با زنجیر نقاله دو قسمتی با تکان دهنده، با زنجیر نقاله یک قسمتی با تکان دهنده، با زنجیر نقاله یک قسمتی بدون تکان دهنده و سیب‌زمینی‌کن غربال لرزشی) با کارگیری طرح بلوک‌های نواری در چارچوب بلوک‌های کامل تصادفی در چهار تکرار ارزیابی شد. رقم مارفونا در مزرعه کاشته شده بود. نتایج نشان داد که از میان پارامترهای مربوط به افت کمی محصول، تنها در عملکرد ماشین‌های مورد آزمایش در درصد غده‌های کنده نشده و مدفون شده تفاوت معنی‌دار وجود داشت. وجود دیسک‌های کناری و یا چرخ‌های تثبیت عمق در سیب‌زمینی‌کن و تنظیم غلط ماشین، در ایجاد این افت‌های کمی موثر بود. مقایسه ماشین سیب‌زمینی‌کن با غربال لرزشی، با دستگاه‌های سیب‌زمینی‌کن با غربال زنجیر نقاله‌ای نشان داد که این دستگاهی است با توانایی غربال‌کنندگی کم، در نتیجه غده‌ها مدت زیادی برای غربال شدن روی آن حرکت می‌کنند. این امر باعث می‌گرد که درصد غده‌های سالم در این ماشین کمترین، و درصد غده‌های مدفون شده بیشترین باشد. عملیات سرزنی در کاهش آسیب به عمق کمتر از سه میلی‌متر موثر بود. اگرچه سیب‌زمینی‌کن با زنجیر نقاله یک قسمتی بدون تکان‌دهنده دارای کمترین شاخص آسیب مکانیکی بود، ولی میان سیب‌زمینی‌کن‌های زنجیر نقاله‌ای آزمایش شده نیز تفاوت معنی‌داری در سطح پنج درصد وجود نداشت.

    کلیدواژگان: برداشت مکانیزه سیب زمینی، سیب زمینی کن زنجیر نقاله ای، سیب زمینی کن غربال لرزشی، آسیب های داخلی و خارجی
  • نادر ساکنیان دهکردی، برات قبادیان، سعید مینایی صفحات 211-223

    هر گونه نیروی مکانیکی وارده به غده های سیب زمینی در حین برداشت می تواند موجب آسیب های مکانیکی به غده ها گردد. از بین بردن قسمت های هوایی بوته ها مدتی پیش از برداشت، در بهبود خواص رئولوژیک غده ها و کاهش آسیب های مکانیکی موثر است. به منظور بررسی اثر ماشین های سیب زمینی کن زنجیر نقاله ای و غربال لرزشی بر افت کمی (غده ها برداشت نشده، مدفون شده، بریده شده و له شده) و کیفی (آسیب های مکانیکی) غده های سیب زمینی و مطالعه تاثیر از بین بردن و نبردن قسمت های هوایی گیاه دو هفته قبل از برداشت بر کاهش آسیب های مکانیکی، آزمایش هایی در منطقه فریدن اصفهان انجام گرفت. دو تیمار از بین بردن یا نبردن قسمت های هوایی بوته سیب زمینی پیش از برداشت، با پنج ماشین سیب زمینی کن (به ترتیب با زنجیر نقاله بلند با تکان دهنده، با زنجیر نقاله دو قسمتی با تکان دهنده، با زنجیر نقاله یک قسمتی با تکان دهنده، با زنجیر نقاله یک قسمتی بدون تکان دهنده و سیب زمینی کن غربال لرزشی) با کارگیری طرح بلوک های نواری در چارچوب بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار ارزیابی شد. رقم مارفونا در مزرعه کاشته شده بود.
    نتایج نشان داد که از میان پارامترهای مربوط به افت کمی محصول، تنها در عملکرد ماشین های مورد آزمایش در درصد غده های کنده نشده و مدفون شده تفاوت معنی دار وجود داشت. وجود دیسک های کناری و یا چرخ های تثبیت عمق در سیب زمینی کن و تنظیم غلط ماشین، در ایجاد این افت های کمی موثر بود. مقایسه ماشین سیب زمینی کن با غربال لرزشی، با دستگاه های سیب زمینی کن با غربال زنجیر نقاله ای نشان داد که این دستگاهی است با توانایی غربال کنندگی کم، در نتیجه غده ها مدت زیادی برای غربال شدن روی آن حرکت می کنند. این امر باعث می گرد که درصد غده های سالم در این ماشین کمترین، و درصد غده های مدفون شده بیشترین باشد. عملیات سرزنی در کاهش آسیب به عمق کمتر از سه میلی متر موثر بود. اگرچه سیب زمینی کن با زنجیر نقاله یک قسمتی بدون تکان دهنده دارای کمترین شاخص آسیب مکانیکی بود، ولی میان سیب زمینی کن های زنجیر نقاله ای آزمایش شده نیز تفاوت معنی داری در سطح پنج درصد وجود نداشت.

    کلیدواژگان: برداشت مکانیزه سیب زمینی، سیب زمینی کن زنجیر نقاله ای، سیب زمینی کن غربال لرزشی، آسیب های داخلی و خارجی
  • احمد آریاوند، حسین فتح پور صفحات 225-239

    پناهگاه حیات وحش موته با مساحت حدود 220000 هکتار در 95 کیلومتری شمال شهر اصفهان قرار دارد. در این پناهگاه، تعداد 511 گونه گیاه آوندی متعلق به 284 جنس و 59 تیره و 118 گونه جانور مهره دار متعلق به 85 جنس و 38 تیره یافت می شود. گونه های گیاهی نادر منطقه، بر پایه ی آخرین طبقه بندی IUCN و با توجه به معیارهای مهم در دو رسته گونه های در معرض خطر انقراض، شامل:Astragalus chaetopodus Bunge.، Astragalus eirostomus Bornm.، Astragalus indistinctus Podl. And Maassoumi، Cousinia phyllocephala Bornm. And Gauba، Cousinia rhaphiocephala Rech، f.، Cousinia straussii Hausskn. And C. Winkl.، Ferula kashanica، Rech. f.، Onobrychis psoraleifolia Boiss. Var. psoraleifolia and var. pleiophylla Bornm.
    و هم چنین گونه های آسیب پذیر، شامل:Bunium caroides (Boiss.) Hausskn. ex Bornm.، Dielsiocharis kotschyi (Boiss.) O. E. Schultz، Dionysia caespitosa (Duby) Boiss.، Dorema ammoniacum D. Don.، Dorema aucheri Boiss.، Dracocephalum kotschyi Boiss.، Echinophora platyloba DC.، Hymenocrater bituminosus Fisch. and C. A. Mey.، Pimpinella deverroides (Boiss.) Boiss.، Prangos cheilanthifolia Boiss.، Thymus daenensis Celak subsp. Daenensis شناسایی شده اند.
    از سوی دیگر، گونه های جانوری نادر منطقه نیز در چهار رسته گونه ای به دشت در خطر انقراض، شامل:Jaculus blanfordi Murray، Felis silvestris Schreber، F. caracal Schreber (از پستان داران)؛ Gypaetus barbatus، Falco pelegrinoides، F. cherrug، F. peregrinus (از پرندگان)؛ در معرض خطر انقراض، شامل: Vulpes cana Blanford، Ochotona rufescens Gray (از پستان داران)؛ Falco naumanni، F. columbarius، Chlamydotis undulata (از پرندگان)؛ Varanus griseus (از خزندگان)؛ آسیب پذیر، شامل: Gazella subgutturosa Gulensteadt، Canis lupus Linnaeus، Meles meles Linnaeus، Hyaena hyaena Linnaeus (از پستان داران)؛ Aquila chrysaetos (از پرندگان)؛ و سرانجام گونه های وابسته به حفاظت، شامل: Ovis orientalis Linnaeus، Capra aegagrus Elxeben، Panthera pardus Linnaeus (از پستان داران)؛ و Ammoperdix grseogularis (از پرندگان) می باشند.
    در پایان، نتایج حاصل از این بررسی با نتایج بررسی های انجام شده در برخی از مناطق حفاظت شده کشور مقایسه شده است.

    کلیدواژگان: گیاهان آوندی، جانوران مهره دار، گونه های نادر، پناهگاه حیات وحش موته، استان اصفهان
|
  • M.A. Izadbakhsh *, S.S. Eslamian, S.F. Mosavi Pages 1-13

    Flood is one of the catastrophic events that has attracted the hydrologists’ attention. In this research one of the important flood indices, i.e. maximum-daily mean-discharge, was determined for several western Iran watersheds, namely, in the catchments of Gamasiab, Qarasou, Saimare, Kashkan, Sezar and Abshineh. Daily data were prepared from stream-gauging stations and a 30-year concurrent period was selected. Flood frequency analysis was performed using HYFA and TR computer programs and optimum distributions were chosen by goodness of fit tests. Extreme flow values having different return periods of 2, 5, 10, 25, 50, 100, 500 and 1000 years were calculated. Modeling was done with regional analysis using multiple regression technique between maximum-daily mean-discharge and physiographic characteristics of the basins. The most important parameter for the selection of the model was the adjusted coefficient of determination while significant level, standard error and observed discharger vs. computed discharge plot acted as controlling parameters. Finally, different models with different parameters were selected from power, exponential, linear and logarithmic forms. The results showed the power model to be the best among the four types. The main channel length, drainage density and time of concentration were the most effective parameters on flow. After analyzing the errors, it appeared that increasing the return period would cause an increase in the model error. At 1000-year return period, the error reached 32.2%.

    Keywords: Flood, Watershed, Maximum-daily mean-discharge, Frequency analysis, Flood modeling, Catchments, Physiographic Characteristics
  • J. Torkamani * Pages 15-26

    The main objective of the present study is to analyze the effects of agricultural crop insurance on farmers’ technical efficiency and risk attitude. Required data came from questionnaires that were completed by the Institute for Planning and Agricultural Economics of the Ministry of Agriculture. Farmers’ technical efficiency and attitude toward risk were estimated using stochastic frontier production function and equally likely certainty equivalent method for both insured and non-insured groups. Results revealed that effects of agricultural insurance on farmers’ technical efficiency were significantly positive in the three study regions. Results of estimating risk aversion coefficients of study farmers showed a positive effect of insurance on risk aversion coefficients. However, this effect was significant only in two of the climatic regions under study.

    Keywords: Agricultural Crop Insurance, Technical efficiency, Risk attitude, Risk
  • R. Fotouhi Ghazvini *, Y. Hammidoghli, Y. Ebrahimi Pages 27-37

    In order to produce Tristeza virus-free plants from Satsuma mandarin (Citrus unshiu) cultivars (Ishikawa, Sugiyama and Myogawa), unfertilized ovules of plants suspected of CTV (Citrus Tristeza virus), from Mazandaran Mahdasht orchard were cultured on 4 media. Embryogenesis of nucellus tissue of ovules from Ishikawa and Sugiyama cultivars on MS medium were 31% and 25% and on MT medium from Ishikawa was 40.5%. Unfertilized ovules of Myogawa did not germinate on all media. Nucellar embryos of Ishikawa and Sugiyama developed on MT+GA3+ME were 83% and 95%, respectively. Embryo differentiation, leaf and plantlet formation were observed on MT+GA3+ADE+ME medium. In the stage of two leaves, the plantlets’ growth under 1500 lux illumination was twice its growth under 800 lux illumination. Budding of in vitro plantlets from both cultivars on susceptible to Tristeza and virus-free seedlings of Key Lime did not show any infection by Tristeza.

    Keywords: Tristeza disease, Satsuma mandarin, Unfertilized ovules, Embryogenesis, Nucellar embryo
  • M. Afyuni *, M.R. Mosaddeghi Pages 39-53

    Tillage system effect, Conventional (CT) vs. No-Till (NT), on soil physical properties and Br transport was studied at two locations in North Carolina. The soil types were a Typic Paleudults at Coastal Plain (site 1) and a Typic Kanhapludults at Piedmont (site 2). Bulk density (BD), total porosity (TP), macroporosity (MP), and saturated hydraulic conductivity (Ks) .were measured in plant row (R), and trafficked (T) and untrafficked (N) interrows. A rainfall simulator was used to apply two early season rainfalls to 1 m2 plots where KBr suspension was surface applied for Br leaching study. The first simulated rainfall event (30 min) consisted of a low (1.27 cm h-1) or a high (5.08 cm h-1) rate applied, 24 h after Br application. One week later, the high rainfall rate was repeated on all plots. Soil samples were taken two days after applying first and second simulated rainfall (a week between them) and the end of season from different depths for measuring Br concentrations. Soil physical properties were affected by both tillage system and position. Bulk density was higher in NT versus CT and in T position versus Rand N positions. Total porosity was lower in NT versus CT but MP was significantly higher in NT. Saturated hydraulic conductivity was about 90% lower at T position versus N and R positions. Coefficient of variation was quite large, making it difficult to obtain statistical differences between tillage systems. The surface l0-cm of soil contained the highest Br concentration for depth treatments with treatment differences occurring primarily in 0 to 25 cm depth. In first and second sampling dates, more Br leached under NT versus CT system. However, there was no significant difference between the two tillage systems in Br leaching at the end of the growing Season. In site 1, Br leached more due to the coarse texture and high Ks of the soil.

    Keywords: Tillage, No-Till, Hydraulic conductivity, Bulk density, Porosity, Bromide leaching, Rainfall rate
  • A.R. Barzegar *, A. Koochekzadeh Pages 55-64

    The main sources of cadmium in soil-plant continuum in amounts that might present a hazard are liquid and solid wastes of sewage sludge, farm manures and fertilizers. In the southwest of Iran (Khuzestan Province) over 50,000 ha of land is under sugarcane (Saccarum officinarum) cultivation and more than 80,000 ha will be under sugarcane by the end of the year 2000. In these sugarcane fields, about 400 kg ha-1 diamonium phosphate (DAP) and 400 kg ha-1 urea are applied annually. There is no data available to show the fertilizers impact on soil, water and plant contaminations in Iran with respect to cadmium. The objective of this research was to compare the extractable cadmium of virgin soils with that of soils under sugarcane. Four sugarcane growing stations viz. Haft-tapeh, Karoon, Shoeibieh and Ghazali with cultivation histories of 36, 20, 2 and 1 year, respectively, were selected. In each site, along a transect soil samples from 0-30 cm of both furrows and ridges of cultivated soils and of virgin soils were collected. Electrical conductivity (EC), pH, clay and organic carbon contents, CI and Cd of 101 soil samples were measured according to standard methods. Results showed that increasing either EC or CI increased Cd concentration with its maximum in virgin soils and its minimum in furrows. Results also indicated a slight decrease in the Cd content of cultivated soils.

    Keywords: Clay, Organic matter, Electrical conductivity, Phosphorus fertilizers, Sugarcane, Cadmium
  • R. Honarnejad *, M. shoai-Deylami, M. Mesbah Pages 65-74

    In order to analyze the genetics of tobacco cultivars’ resistance to blue mould (Peronospora tabacina A.) and to estimate the combining ability of the four resistant and susceptible tobacco cultivars (Bel 61-10, Bergerac C, Samsoun and Trumpf) received from CORESTA, these cultivars were crossed in 1997 in a half-diallel crossing system and in 1998 their parents and their progenies were sowed. Also to estimate gene effects controlling resistance and susceptibility of cultivars and to obtain F2, BC1 and BC2 generations, F1 generation was selfed and backcrossed with their parents. In 1999, the six generations (P1, P2, F1, F2, BC1 and BC2) from six families were evaluated in a complete block design with 3 replications and the resistance of genotypes against Peronospora tabacina were evaluated by the standard method of CORESTA and the parents with their F1 and F2 progenies were analyzed as a 4×4 half-diallel crossing system. The ANOVA showed significant differences among genotypes concerning resistance to Peronospora tabacina and the generation means analysis indicated fit of families Bel 61-10 x Bergerac C and Bel 61-10 x Trumpf with additive-dominance model. The rest of the families showed non-allelic digenic interactions (epistasis) and were fit to 6-parameter model of Mather and Jinks. Because of moderate to high narrow sense heritability of resistance to Peronospora tabacina (from 34 to 85% for different families), the selection of resistant lines may be successful. The results showed significant GCA of parents for the resistance to Peronospora tabacina. So, the role of additive effects of genes concerning resistance to Peronospora tabacina was recognized and the estimated heritability (in the narrow sense) was from 72% to 75% for this trait.

    Keywords: Peronospora tabacina, Downy mildew, Tobacco, Genes effect, Generation means
  • R. Amiri *, A. Rezai Pages 75-90

    In order to evaluate the relationship between SDS-sedimentation value and breadmaking quality of wheat (Triticum aestivum L.), glutenin subunits of different genotypes (foreign and Iranian cultivars) were analyzed by reverse-phase high performance liquid chromatography (RP-HPLC). SDS-sedimentation value was used as an indirect criterion for breadmaking quality. Correlation coefficients revealed a closer relationship between low molecular weight (LMW) glutenin subunits and variation in SDS-sedimentation value. Principal component analysis confirmed the presence of association between some of the glutenin subunits and SDS-sedimentation value. Based on the stepwise regression analysis, two LMW and four high molecular weight (HMW) peaks (subunits) were selected which accounted for 70.2 and 18.7% of variability in SDS sedimentation values, respectively. On the basis of the results of the stepwise regression analysis, a discriminant function was developed. The great efficiency of discriminant function in correct classification of completely different genotypes (Iranian landraces and cultivars) showed that the observed relationship between glutenin subunits and SDS-sedimentation value has a genetic basis and the effects of LMW and HMW glutenin subunits on SDS-sedimentation value are additive. Therefore, it seems that this method based on more protein components (rather than only on HMW glutenin subunits) can be used to predict breadmaking quality of wheat against many genetic backgrounds.

    Keywords: Discriminant function, Stepwise regression, Principal components, RP-HPLC, Glutenin, Wheat
  • M.R. Khajehpour *, F. Seyedi Pages 91-107

    Sensitivity of developmental stages of three sunflower cultivars to day length and temperature changes under field conditions were evaluated, and their development rates during various growth stages were modeled in a field experiment conducted in 1996 at the Agricultural Research Station, Isfahan University of Technology. Five dates of planting (April 27, May 12 and 27, and June 12 and 29) and three open pollinated sunflower cultivars (Record, Vnimik 8931 and Armavirec) were evaluated using a randomized complete block design with split-plot layout in three replications. Date of planting was considered to be the main plot and cultivars were randomized in sub-plots. Number of days from planting (P) to head visible (HV) and P to first anther (FA) were significantly reduced with delay in planting as the result of increase in temperature during these periods. Number of days from P to physiological maturity (PM) was also significantly reduced with delay in P. This response, however, could not be explained by changes in temperature variables or day length. Number of days from HV to FA, in harmony with the partial stability of maximum and minimum temperatures during this period, was not affected by date of planting. Duration from FA to PM of the last planting date was significantly shorter than the other planting dates. This response was related to the persistence of the effect of high and stable maximum temperatures prevailing during HV to FA period of the last planting date. Armavirec was significantly earlier than Record and Vnimic 8931 for number of days from P to HV and from P to FA Cultivars showed significantly large differences for the FA to PM and P to PM durations. Armavirec was the earliest and Record was the latest cultivar. Based on the results obtained, it may be concluded that the cultivars under study were non-sensitive to photoperiod. Development rate (DR) of Armavirec responded linearly and DR of Record and Vnimic 8931 responded non-linearly to increases in temperature variables during P to HV and P to FA Development of Vnimic 8931 was faster than Record at high temperatures. DR of the cultivars decreased linearly during P to PM as day length increased. The relationship between DR and photoperiod could be used as a practical model for estimating P to PM duration of these sunflower cultivars.

    Keywords: Sunflower, Planting date, Developmental stages, Modeling, Development rate, Day length
  • A. Dehdari *, A. Rezai, M. Mobli Pages 109-124

    In order to evaluate the morphological and agronomic characteristics of 19 land races of onions and one foreign cultivar (Yellow Sweet Spanish), an experiment was conducted in 1998 at the Research Farm of the College of Agriculture, Isfahan University of Technology. Analysis of variance showed significant differences among genotypes for all of the morphological and agronomic traits. Dry weight and number of days to emergence had the highest and lowest coefficients of genetic variability, respectively. Plant fresh weight, yield of 30 plants and total yield also had high coefficients of variability. Broad sense heritability estimates were high for all of the traits, indicating low environmental affects them. Based on cluster analysis and plot of the first two canonical variables, the genotypes were classified in four groups with different agronomic traits. Canonical discriminant analysis based on nine agronomic traits introduced three canonical variables which justified 99.9 percent of the total variation among characters. Principal component analysis revealed four components while factor analysis showed three factors which explained 87.3 and 95.5 percent of the total variation among characters, respectively. The first and second factors were related to adaptation and assimilate translocation, respectively. Bulb diameter, bulb height and bulb weight in positive directions and sensitivity to Fusarium in negative direction had greater loads in the third factor.

    Keywords: Cluster analysis, Canonical discriminant analysis, Factor analysis, Principal component analysis, Genetic variation
  • H. Zahiraddini *, S.R. Mirai Ashtiani, M. shivazad, A. Nikkhah Pages 125-135

    Two experiments were conducted to investigate the effect of dietary energy levels on the performance of Arian broiler chicks. Trial 1 was performed in summer and trial 2 in fall. Both experiments were accomplished in 5×2 factorial designs, involving 5 levels of dietary metabolizable energy and two sexes. Each of the 10 resulting treatments was replicated 4 and 3 times in trials 1 and 2, respectively. The metabolizable energy contents in diets number 1 to 5 were 2800, 2900, 3000, 3100 and 3200 Kcal/kg for starter (0-4 weeks) period and 2900, 3000, 3100, 3200 and 3300 Kcal/kg for grower (4-7 weeks) period, respectively. The ratios of energy to each nutrient were the same for all diets in each stage of the experiments. In both experiments, body weight gain and feed conversion ratio improved significantly (P<0.01) when diets with higher levels of energy were consumed. Feed intake was affected (P<0.01) by the dietary energy content only in summer (trial 1) resulting from the reduced intake of chicks fed with the lowest energy level. Abdominal fat percentage was decreased (P<0.01) in chicks fed with the lowest energy diet in summer. In both experiments, the cost of the feed per unit of live body weight was reduced (P<0.01) in accordance with the reduction in diet density. As expected, body weight gain, feed conversion ratio, abdominal fat and cost of the feed per unit of live body weight for male chicks were significantly better than the same values for females (P<0.01).

    Keywords: Broiler chicks, Dietary energy, Body weight increasement, Food intake, Economic performance
  • A. Karimi *, A. Samie, J. Pourreza Pages 137-145

    This experiment was carried out to study the effects of supplemental Cu (0, 100 and 200 mg/kg) and vitamin C (0, 400 and 800 mg/kg) on cholesterol and other blood components in broiler chicks. A total of 360-day-old chicks in a completely randomized block design in a factorial arrangement were used. At 56 days of age one male and one female from each pen were selected, slaughtered and blood samples were collected at slaughtering time for further analysis. After separation of serum, cholesterol, fat components, Cu and vitamin C contents of serum were measured using the relevant methods. Copper, vitamin C, cholesterol, LDL and HDL of serum were significantly (P<0.05) affected by vitamin C and Cu supplementation. Hematocrit and mortality were not significantly affected.

    Keywords: Copper, Vitamin C, Cholesterol, Serum lipid
  • M. Afsharmanesh *, J. Pourreza, A. Samie Pages 147-156

    This experiment was carried out to study the effect of different levels (3.06, 3.23, 3.4, 3.57 and 3.74%) of calcium and vitamin D3 (2000, 2200 and 2400 IU/kg diet) on eggshell quality of laying hens. In a completely randomized design and in a 5×3 (15 treatments) factorial arrangement, two hundred and forty (240) white leghorn laying hens, strain Hy-Line W36 and 26 weeks old, were divided into 60 replicates, four hens per replicate. The experimental period lasted 90 days until the hens were 38 weeks of age. The results indicated that shell strength, shell thickness and shell percentage increased significantly (P<0.05) at 3.06% Ca level. Calcium levels had no effect on ash shell percentage. Vitamin D3 did not have a significant (P<0.05) effect on ash shell percentage and calcium shell, but shell strength, shell thickness and shell percentage significantly (P<0.05) increased at 2400 IU/kg diet vitamin D3. Only plasma calcium raised significantly (P<0.05) due to the added vitamin D3. Interaction between vitamin D3 and calcium on shell strength, shell thickness, shell percentage and plasma calcium were significant (P<0.05). Correlation between egg shell quality parameters and blood parameters with calcium and vitamin D3 was significant (P<0.05).

    Keywords: Calcium, Vitamin D3, Eggshell quality
  • S. Yarahmadi *, S.R. Mirai Ashtiani, R. Ebadi, G.H. Tahmasebi Pages 157-168

    In this study 130 honeybee colonies in 4 locations (Damavand, Tehran, Qum and Karaj-Savojbolagh) were sampled to determine the phenotypic correlations among 9 morphological and 3 production traits. The morphological traits were length (FL) and width (FB) of fore wing, cubital index (CI), length of hind leg (HL), length of probosics (LP), slender index (SI), length (WL) and width (WT) of wax mirror, distance between wax mirror (WD), index of wax mirror (IW) and corbicular area (CA). The production traits were honey yield (WH), pollen gathering (WP) and wax: production (WW). Data were subjected to analysis of variance, phenotypic correlations, stepwise regression and path coefficient analysis. Results of phenotypic correlations demonstrated that correlations between FL with FB (0.65), WL (0.361), WT (0.261), HL (0.555) and LP (0.257), WH with WP (0.300), WW with WH (0.560) and CA with WH (0.234) were significant (P≤0.01). FB with WH (r=0.204) was also significant but there was no significant correlation between CA and WP. Results of stepwise regression and path coefficient analysis showed that whereas morphological traits were settled as independent variables, much of the corresponding changes in production traits remain uninterpreted. In spite of the significant correlations among several morphological and production traits, body measurements alone are not suitable criteria to select colonies for high productions of honey, pollen and wax.

    Keywords: Phenotypic correlations, Morphological traits, Biological traits, Tehran province
  • A.A. Seraj * Pages 169-179

    Field studies of S. cretica Led. damage and potential crop losses on two important cultivars of sugarcane, NCo 310 and CP 57-614, were carried out in southern Khuzestan in 1998-1999. CP 57-614 showed greater mean percentage of bored nodes and internodes (20.7%) than NCo 310 (11-2%). Apart from the direct losses in cane weight (cane yield) due to boring from the larvae, cane juice quality is also adversely affected, resulting in lower recovery of sucrose in the factory. Sugar per ton of stalks also was greater in NCo 310 (132 kg) than in CP 57-614 (110 kg). Estimated sugar losses were 0.11 tons ha-1 for every 1% bored and rotten stalks. Other indirect losses are also discussed.

    Keywords: Sesamia cretica, Sugarcane borer, Crude cane juice, Yield losses assessment
  • S.M. Nassiri *, M. Loghavi, J. Jafarifar Pages 181-193

    Wheat as a main food source is partly lost in different ways such as planting, harvesting, storage and even in consumption processes. This calls for attention to reducing these losses through application of the results from agricultural research, use of new farming practices, improvements in management system and repair and renewal of farm machinery. The present study considers the design, development and evaluation of a new pneumatic air reel system as a replacement for the conventional mechanical reel. To evaluate the new system, laboratory and field tests were conducted. In the laboratory tests, the air velocity was measured along the fan outlet width at a 10 centimeter interval from the outlet to 40 centimeters away from it, and corresponding curves of air velocity distribution along the fan outlet width were drawn. On the basis of the results, 13 fans were calculated to be required on the cutting platform of a 14-foot (4.3 meter) combine. The results from the field tests of mechanical and air reels show that grain losses of air reel during harvesting are less than those of the mechanical reel because the air reel has no mechanical contact with the crop and applies less shock on plant stem than the mechanical reel. According to the results, grain losses increased linearly with increasing fan speed. In addition to the change of fan speed (2247, 2503, 2860, 3218 and 3932 RPM), three air discharge directions of 10, 20 and 30 degrees from horizontal line were examined. According to the data analysis in Randomized Complete Block Design (RCBD) through Tukey’s procedure (15 treatments and 6 samples in each treatment), there were significant differences between grain loss at these directions and mechanical reel at a level of 5%. A wind direction of 20 degrees and fan speeds of 2503 to 2860 RPM are recommended.

    Keywords: Combine, Harvesting machines, Wheat, Pneumatic air reel, Farm machinery
  • A. Hemmant *, O. Taki Pages 195-209

    Any mechanical force exerted on a potato tuber during the harvesting may result in mechanical damage. A few weeks prior to harvesting, haulm destruction could improve the rheological properties of the tuber and reduce its susceptibility to mechanical damage. The effects of elevator and oscillatory sieve diggers and haulm destruction on potato loss and mechanical damage were studied on a farmer field in Fereidan region of Isfahan. Two haulm management treatments (destruction and non-destruction) along with five potato diggers (elevator digger with a long main web and with agitator, elevator digger with primary and secondary webs and with agitator, elevator digger with a main web and with/without agitator, and reciprocating riddle digger) were laid out in a strip block design within a randomized complete block design with four replications. The main crop variety, namely Marfona, was planted in the field. The results showed that the percentages of undigged and soil-covered tubers were significantly different among the potato diggers tested. These losses were due to the dices located to the sides of shares or gage wheels and wrong adjustments on the diggers. Comparing the performance of reciprocating riddle with elevator diggers, its sieving capacity was low and the severity of the mechanical damage and the numbers of tubers covered with soil were high. Haulm destruction was effective in reducing the peeler type damage (the less than 3 mm deep damage to flesh). Although the elevator digger with a main web (elevator chain) and without agitator had the least mechanical damage index, the differences among the elevator diggers tested were not significant (5%).

    Keywords: Potato digger, Elevator digger, Reciprocating riddle digger, Mechanical damages
  • N. Sakenian Dehkordi *, B. Ghobadian, S. Minaei Pages 211-223

    A suitable instrument capable of inserting mulch into soil is needed to improve soil water holding capacity. The goal of this research is to design and manufacture an instrument with a blade and mechanism that can insert rice mulch into the soil. All the parameters in sub-soiling operation were taken into account, and the technique presented can be recommended as a special method of injecting rice husk. The instrument designed was easy to use on a tractor. Sub-soiling operation and husk injection were carried out satisfactorily using various amounts of husk and at different soil depths. This method was added to the conservation chart presented by Morgan as an integrated technique.

    Keywords: Subsoiler, Soil water, Tillage, Mulching, Soil conservation
  • A. Aryavand *, H. fathpour Pages 225-239

    Muteh wildlife refuge, with an area of about 220,000 ha, is situated at 95 km north of Isfahan. In this refuge, 511 species of vascular plants belonging to 284 genera and 59 families live along with 117 species of vertebrate animals belonging to 84 genera and 37 families. Rare plants of the area were classified into two categories of “endangered” and “vulnerable” according to IUCN, 1996 categories. The endangered species include Astragalus chaetopodus Bunge. Astragalus eriostomus Bornm. Astragalus indistinctus Podl. and Maassoumi Cousinia phyllocephala Bornm. and Gauba Cousinia rhaphiocephala Rech. f. Cousinia straussii Hausskn. and C. Winkl. Ferula kashanica Rech. f. Onobrychis psoraleifolia Boiss. var. Psoraleifolia and var. pleiophylla Bornm. The vulnerable species include Bunium caroides (Boiss.) Hausskn. ex Bornm. Dielsiocharis kotschyi (Boiss.) O. E. Schultz Dionysia caespitosa (Duby) Boiss. Dorema ammoniacum D. Don. Dorema aucheri Boiss. Dracocephalum kotschyi Boiss. Echinophora platyloba DC. Hymenocrater bituminosus Fisch. and C. A. Mey. Pimpinella deverroides (Boiss.) Boiss. Prangos cheilanthifolia Boiss. and Thymus daenensis Celak subsp. daenensis. The rare animal species of the region were classified into four categories: “critically endangered”, “endangered”, “vulnerable”, and “conservation-dependent species”. The critically endangered species are Felis silvestris Schreber F. caracal Schreber Jaculus blanfordi Murray (mammals) Gypaetus barbatus Falco pelegrinoides F. cherrug and F. peregrinus (birds). The endangered species include Vulpes cana Blanford Ochotona rufescens Gray (mammals) Falco naumanni F. columbarius Chlamydotis undulata (birds) and Varanus griseus (reptilian). The vulnerable species are Gazella subgutturosa Guldensteadt Canis lupus Linnaeus Meles meles Linnaeus Hyaena hyaena Linnaeus (mammals) and Aquila chrysaetos (bird). And, finally, the conservation-dependent species include Ovis orientalis Linnaeus Capra aegagrus Elxleben Panthera pardus Linnaeus (mammals) and Ammoperdix griseogularis (bird). The results from this survey were compared with the findings from the survey of some other protected areas in Iran.

    Keywords: Vascular plant, Invertebrates, Rare species, Muteh wildlife refuge, Isfahan province